ستایش جونمستایش جونم، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
محمدصدرا جونممحمدصدرا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

ناز دونه خونمون ستایش

روزهای ستایشم

تازگیا ستایش خانوم یک چیزای جدید یاد گرفته: یاد گرفته کشوها رو باز کنه مخصوصا کشوی آشپزخونه رو هر چی هم داخلش باشه بر میداره با خودش میبره تو پذیرایی میندازه بیرون وقتی هم ببین من دارم اونا رو جمع می کنم یه دونه اِ میگه و دوباره میره بازش میکنه کشو رو خالی میکنه خلاصه که نمیخواد به کشو زیاد فشار بیاد و احساس سنگینی نکنه. مدام سراغ سطل آشغالی تو آشپزخونه میره هر چی داخلش باشه میخواد بریزه بیرون. تا از خواب بیدار میشه کنترل تلویزیون رو بر میداره می خواد روشنش کنه . بابا مهدی باهاش قلقک بازی میکنه هر کاری که بابا جون باهاش میکنه ستایشم هم همون کارو روی باباش انجام میده کلی هم میخنده. ...
26 مهر 1390

چگونه کودک خود را به مطالعه عادت دهیم

امیدوارم دخملی هم کتابخون بشه فعلا که ستایشم دوست داره تمام کتاب و دفترها رو پاره کنه دیروز هم یکی از کتاب داستان هاتو پاره کردی عزیزم فدای سرت بازم برات می خرم. پیشگفتار دربارۀ اهمیت مطالعه و نقش آن در پرورش شخصیت افراد و رشدِ دانش و فرهنگ در جوامع بشری، مقاله‏های بسیاری نوشته شده است و می‏شود. با وجود این، هرچه در این زمینه گفته یا نوشته شود، باز هم کم است. اما از آنجا که در این مقاله روی سخنمان عمدتاً با پدران و مادران، مربیان، معلمان و دست‏اندرکاران تعلیم و تربیتِ با فرهنگ است، اصل را بر این قرار می‏دهیم که اهمیتِ موضوع مطالعه و کتاب و کتابخوانی، بر مخاطبان ما روشن است، و این افراد، با قبول اصل قضیه...
26 مهر 1390

غذای کودک نوپا در سال دوم زندگی

يك برنامه غذايي مناسب بايد كليه مواد مغذي (مواد نشاسته اي، پروتئيني، چربي، ويتامين ها و املاح) را به نسبت هاي متعادل در اختيار كودك قرار دهد تا انرژي مورد نياز او كه معمولا بر اساس يكصد كيلوكالري به ازاء هر كيلو گرم وزن بدن است تامين شود.   معمولا 50 درصد انرژي مورد نياز از مواد قندي، 30 درصد از مواد چربي و حدود 20 درصد از مواد پروتئيني به دست مي آيد. بديهي است برحسب عادات مختلف غذايي و افزايش وزن كودك، نسبت هاي فوق بين 5 تا 10 درصد قابل تغيير هستند.   غذاي كودكان يك تا 2 ساله بايد كم حجم ولي مقوي و مناسب و شامل همه گروههاي غذايي باشد. مقدار غذاي كودك مي تواند برحسب اشتهاي او افزايش يابد.  ...
26 مهر 1390

پند 2

گاهی فکر می کنم باید مثل سنگ باشم می گویند سنگ صبور اما خوب که فکر می کنم می بینم آب بهتر است مثل آب پراز لطافت سنگ آنقدر در خودش میریزد که می شود سنگ ساکن و راکد دیگر پای رفتن ندارد می ماند هر جایی که دیگر با انتها رسید اما آب باشم جاریم باهمه لطافتی که دارد از پس سنگ هم بر می آیم گاهی باید در خود حل کرد تا مجال وسعت یافتن و پیوستن را پیدا نمود و این روزها چقدر بین این سنگ و آب در نوسان بوده ام گاهی لازم است کوتاه بیایی...! ...
25 مهر 1390

احساسم

روشنی دیده وجانم یکسال  است که به هر ترنم نگاهت جاری لبخندت عشق هر روز در دلم جوانه می زند جوانه های دلم را به سرنوشتت می سپارم تا پر از مهر و سرشار از روشنی عشق گردی روزگاری برایت می خواهم که هر لحظه اش سبز باشی و سبز تر عاشق باشی و عاشق تر مهر باشی و مهربانتر عزیز من به همین سادگی یکسال گذشت 4 فصل و ١ ماه از بهترین روزهای من به خاطر تو دوستت دارم ساده ترین کلامی است که می توانم برایت از احساسم بگویم احساسی که با تولدت در من متولد شد ستایش من لحظه هایی ر ا در پیش داری که آرزو می کنم با تمام وجودم بتوانی ا...
25 مهر 1390

اتفاقات یک هفته ای

ستایشم گل بهار من   این خنده هایی که طعم عسل می دهند و قلب آسمان را آب می کنند ، ای کاش همیشه در چهره ات باقی بمانند !   از هفته پیش تا الان سرم خیلی شلوغ بود به خاطر همین اصلا نتونستم به وبمون سر بزنم روز شنبه ١٦/ مهر/ ٩٠ صبح از اداره یک ساعت مرخصی گرفتم تا با خاله پریسا و آقا حامد رفتیم بازار برای خرید حلقه سرویس و کادوی من و دایی میثم برای خاله جون روز یکشنبه غروب رفتیم محضر روز میلاد امام رضا(ع) بود خاله جون عقد کرد یه چیزهایی جالب بود اینکه خاله اینا همون جایی که ما آزمایش دادیم اونا هم اونجا آزمایش دادن از همون جایی که ما حلقه خریدیم اونا هم از همون جا حلقه خریدن و از همه جالب...
25 مهر 1390

پند 1

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود . علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد : در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد. آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟ مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود . سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد : احسا...
16 مهر 1390

کودکم

کودکم این دوست داشتن است این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد او درون دل من جای باز کرده است کودکی بازی گوش نازنینی با هوش چشمهای مشکی پوستی مهتابی گیسوانی چو شب بی مهتاب که نسیم خوش او دلها برده ز کف آری آری آری دوستش میدارم قهقه های قشنگش که همه مستانه حاکی از سر درون خوش اوست دوستش میدارم من که خود میدانم او یقین سهم من است از بهشت خاکی ...
13 مهر 1390

مسافرت 1

نازنینم بهارم امید زندگیم با تو تمامی سفرهای من حتی در پاییز و زمستان به طراوات بهار و به سر سبزی و گرمی تابستان و به تمیزی باران در پاییز و به سفیدی زمستان هستند   روز چهارشنبه ٢٢/٤/٩٠ تصمیم گرفتیم بریم باغ آقا جون گفتیم پنجشنبه صبح نماز می خونیم راه می افتیم . غروب چهارشنبه با خاله پریسا رفتیم مقبره الشهدا جشن بود تولد حضرت علی اکبر(ع) بود تا اذان اونجا بودیم بعد رفتیم خونه مامان جون وسایلمون رو برداشتیم رفتیم خونه خودمون شام درست کردم با بابا جون مهدی خوردیم خانمی خوابش گرفت رفتیم بخوابونیمش خودمم خوابم برد دیگه صبح ساعت ٤:٣٠ دقیق بیدار شدیم وسایلمون رو آماده کردیم رفتیم اول رفتیم مامان جون حوا از مشهد تاز...
13 مهر 1390

خورشیدم شو

خورشیدم شو که آفرینش همه ی هستی اش را وامدار خورشید است آفتاب گردانت می شوم همه ی شور و شوق زندگی ام را از تو می گیرم با تابش نور تو ساقه برافراشته رو به آسمان قد می کشم آفتاب هستی بخشم! نامت را مهر نگاهت را نشانه هایت را به تمام دانه های خفته در خاک خواهم گفت می خواهم همه ی دنیا را دشت آفتابگردان کنم ...
13 مهر 1390